Invisible East Digital Corpus

Transcription

Folio:

Show Translations

Show Links to Tags

والحمد لولیّه 1

هر دولت که ذخیره فلکیست نثار روزکار 2

خداوند ولی نعمت برادر شجاع الدنیا و الدین صارم 3

الاسلام و المسلمین عزیز الملوك و السلاطین شرف 4

الکفاة زین ارجل کریم جهان باد و آفریدکار 5

تبارك و تعالی ناصر و معین صد هزاران 6

خدمت عبودیت عرضه می‌دارم و اشتیاق بجمال 7

مبارک خداوندی بقایتی (کذا) رسیده است که امکان 8

قلم از شرح دادن عاجز است و اکر صفت 9

کنم خون از سر قلم به چکد و از هزار یکی کفته 10

نیاید و خواندن ملالت افزاید در جمله شب 11

و روز از حضرت باری تعالی با دلی بریان 12

و چشم پرآب یافتِ خدمتِ سعادت خداوندی [می] 13

می‌خواهم با جابت مقرون باد دیکر معلوم فرماید 14

درین وقت رسولی آمد از جانب بای ازان 15

سلطان ~~جلال الدین~~ علی که با من بسازید و مرا 16

بکذارید تا بشهر آیم پر کوشك برادر بنشینم 17

مخدوم عزّ نصره رسول را باز کرده‌اید 18

اما معلوم نیست تا هیچ حرکت خواهد کرد یا نه 19

و خبرهای خداوند عالم سلطان اسلام متواتر 20

می‌آید دیکر معلوم فرماید که درین وقت رشید الدین 21

مختار و خواجه اختیار الدین آمدن (کذا) و پیش مخدوم 22

عرضه داشت که مهتر زاده و ابو بکر سرخ قمار 23

کردن (کذا) مهتر زاده از وی ده دینار برد و کریخت 24

و هر چند رعیت می‌رود نمك نمی‌دهد وانچ 25

می‌دهد از ده طای پنج از رعیت باز می‌کیرد 26

و رعیت را بقایه (کذا) حواله می‌کند و در امبار 27

نمك بست هیچ کس را نمی‌دهد و اختیار پیش جمله 28

خواجکان چنین کفت که اکر صد بار مخدوم 29

چیزی نویسد ابو بکر سرخ بامیان نباید 30

و تمامت ان خداوند را یاقی (کذا) ساخته‌اند 31

هر کس پیش مخدوم چیزی دیکر می‌کوید اکر بنده 32

انجا نبودی مخدوم عزّ نصره باور می‌کردی که 33

یاقی شده است آخر ای سجان الله العظیم 34

صد کرّت نبشتم که چنان سازد که این هر دو 35

عِوان آنجا آمده‌اند چنان سازد که خشنود 36

باشند صد هزار دشمن حاصل کرده است و مخدوم 37

را هیچ خدمتی نکند که خشنود باشند بیرون 38

از خداوند صد هزار کس را مخدوم بولایت‌ها 39

فرستاده است و عملها فرموده هر هفت آنجا 40

می‌باشند آن خداوند چون نمك آبه می‌رسد 41

جمله جهان فراموش می‌کند و نام یاقی 42

بر خود می‌نهد عاقبت اب روی ما در 43

سر نمك ابه خواهد شد ناکاه کافر یا مسلمان 44

آنجا زبر قلعه آید و آنجا نتواند آمد خوذ 45

را در بلا اندازد باید که کسی را نسب (کذا) کند تا 46

نمك می‌فروشد و خوذ بیاید مخدوم را ببیند 47

صد هزار کس در عالم بیش است هیچ کس 48

نمک ابه ندارد جمله را خدای روزی می‌دهد 49

دانم که آن برادر را هم بدهد هرچند بنده مخدوم 50

را خدمت بیش می‌کند و او را خوش‌دل می‌کرداند 51

دشمنی از نمك ابه سخنی می‌کوید جمله باطل 52

می‌شود و آن خداوند بنمك آبه وزن نمك آبی [چنان] چنان 53

مقرم (کذا) شده است که از دشمن و مخدوم 54

فراموش کرده است اکرچه هرکز مباد می‌ 55

دانم که ناکه این بنده را یا آن خداوند را واقعه 56

خواهد بود که یك دیگر را نتوانیم دید اما 57

جهد می‌کنم مکر خدای این روزی نکند بنده جهد می‌کرد 58

. . . از راه دور . . . اما چون خدای چنین می‌ 59

خواهد تا یک دیکر را فراغ (کذا) نمایم چتوان کرد زنهار 60

تا بنوشته با احتیاط باشد از جانب من و از دیکر 61

قبوض رشید الدین مخدوم در ملتفه کاغذ است که 62

برای خدمت کزاردام (کذا) بفرستد که طلب می‌دارند 63

[در حاشیه] زینهار که زندنجی قبا من این که خانه بود بفرستد کلاه بفرستد که برهنه شده‌ام
64

Details

Physical Description

Content

Dates

People

Publications

Related Shelfmarks

IEDC Data

Citations

Contact

Administrative, Military and Legal Titles, Offices and Processes

Currencies and Denominations